تو جشن مهد کودک خواهرزادم ,جلو شونصدتا مادر و پدر, مربی مهد با شوق با خواهرزادم جلو میکروفون حرف میزد... منم خر کیف... مربی: کسری جون، شمردن بلدی؟ ... کسری : آره! داییم یادم داده! مربیه : آفرین به تو پسر خوشگل و داییت!خوب حالا بگو ببینم، بعد پنج چیه؟ کسری : شیش! مربیه : آفرین عزیزم، حالا بگو بعد هفت چیه؟ کسری : هشت! مربیه : آاافرین! حالا بگو بعد ده چیه؟ کسری : سرباز...
وقتی زن خونت نیست "استراحت" میکنی و وقتی خونست "استقامت"
اگه دیدی مردی در ماشین رو برای یه خانم باز میکنه دو حالت داره: یا ماشین نوئه یا خانوم
یادت باشه دنبال 3 چیز ندویی: 1- اتوبوس 2- تاکسی 3- دختر. چون هر کدومش که بره 10 دقیقه دیگه یکی دیگش میاد :)
اگر میخواهید تمدن یا ملتی با سرعت سقوط کند، "کارهای بزرگ" را به "آدمهای کوچک" بسپارید و "آدمهای بزرگ" را به "کارهای کوچک" وادارید؛ این موضوع کلید اصلی شکست یک ملت است.
ای دوست به شرفم سوگند نه شیطانی است و نه دوزخی، روانت از تنات نیز زودتر خواهد مرد پس دیگر از هیچچیز نترس!
من نمی دانم که در چشم خمارینت چه بود کز همه ترکان آهــــــــو چشم، رَم دادی مر
مردی ز باد حادثه بنشست مردی چو برق حادثه برخاست آن، ننگ را گزید و سپر ساخت وین، نام را ، بدون سپر خواست ابری رسید پیچان پیچان چون خنگ یال اش آتش ، بر دشت برقی جهید و موکب باران از دشت تشنه ، تازان بگذشت. ان پوک تپه، نالان نالان لرزید و پاگشاد و فرو ریخت وآن شوخ بوته ، پر تپش از شوق، پیچید و با بهار درآمیخت. پرچین یاوه مانده شکوفید وآن طبل پرغریو فروکاست. مردی ز باد حادثه بنشست مردی چو برق حادثه برخاست
ایرانی عزیز جهت اطلاع عرض می کنم -> عید فقط یه دونه هست اونم عیده نوروزه و بس، فردا نیا بگو فلان چیزمونو دزدیدن مالتو محکم بچسب بقیه رو دزد نکن.
- ۰ ۰
- ۰ نظر